هنوز

ساخت وبلاگ
احساس ناتوانی زیادی اذیتم میکند. چرا باید انقد آزاردهنده باشد؟ توان هر کس حدی دارد. چرا رو به رویی با مرزهای خودم انقدر آزاردهنده است؟ شاید چون باور ندارم این مرز من باشد. چیزی که میخواهم دو قدم آن طرف تر است و من حس میکنم همه چیزهای لازم برای به دست آوردنش را دارم، جز توانی که از این تخت بلند شوم و پای آن میز بنشینم. چطور به خودم بقبولانم که مرزهای توان من این است؟ لبه های تختی که نمیتوانم از روش بلند شوم؟  هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 62 تاريخ : جمعه 24 تير 1401 ساعت: 8:54

گفت نمیخواهی به زنانی مثل خودت کمک کنی؟ گفتم چرا ولی کاری از من برنمیاید. زنانی مثل من کارشان این نیست که کاری برای هم بکنند. زنانی مثل من توی تاریخ گم میشوند و اثری ازشان نمیماند. مدال های ما را به اسم آدم های دیگری میزنند. آدم هایی که وطن و تاریخ ش هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 12 فروردين 1400 ساعت: 15:26

تازگی ها رابطه ی جدیدی با گل ها پیدا کرده ام. گلخانه کوچکم که در واقع یک گوشه ی هال خانه مان است از یک ارکیده کادویی و یک رز و یک کاکتوس شروع شد و کم کم زیاد شدند. به نظرم هرقدر تعدادشان بیشتر شد خوشحال تر شدند. تنهایی برای همه سخت است گمانم. ماه پیش هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 12 فروردين 1400 ساعت: 15:26

باید دو هفته قبل مینوشتم که هنوز بلیت ایران را نخریده بودم. دو هفته پیش که دلم تو سینه ام جا نمیشد و اشک ها قلپ قلپ بیرون میریختند. دوست ندارم ناراحتی ای را بزرگ تر از چیزی که هست نشان دهم و شاید واقع هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 84 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 1:02

رفته بودم از میان وسایل بسته بندی شده و چسب خورده ی ندا ۱۲ تا فنجان بلور خورشیدی را بکشم بیرون تا بچینیم توی کابینت و عیدی دلمان باز شود که اگر خانه مان را عوض نکردیم و لباس نو نخریدیم حداقل توی فنجان هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36

تصمیم گرفته ام دوباره نوشتن را شروع کنم. نوشتن من را به خودم نزدیک تر میکند. وقتی مینویسم احساس میکنم همانم که بودم. لااقل وقتی یادم نیاید کی ام چه کاره ام چه کار بلدم، این نوشته ها میتواند دو سه کلمه هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36

عادت کرده ام فکر کنم که برای هر کاری باید اول قدم هایت را سفت کنی و تو ذهنت مقدماتش را بچینی. مثلا قدیم تر ها که درس میخواندم ( چون خیلی وقت است که نمیخوانم) اگر میخواستم شروع کنم اول باید میز را مرتب هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 84 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36

آوازهای کودکیم را فراموش کرده ام. شعرهایی که از بر بودم را و خیال و آرزوهام را…. تصویر عشق از خودش زیبا تر است، فراق معشوق از وصالش عمیق تر. امروز دلتنگ بیست سالگیم بودم. دلتنگ ماجراجویی های خیالی ام، هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36

کاش نوشتن بتواند مثل گذشته آرامم کند، آبی بر آتشم بنشاند، این خنجر را از قلبم بیرون بکشد... این روزها از خودم زیاد میپرسم که با خودت چه کرده ای؟ چرا دیگر هیچ چیز شبیه گذشته نیست؟ چشمه ی خروشان درونم، هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 92 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36

اینجا بلاخره بهار شده است. اینکه بهار این شهر انقدر با ناز و کرشمه می آید خودش اتفاق عجیبی است. مثلا از یک ماه و نیم پیش هم مدام میگفتیم دیگر بهار شد ولی بکش پس کش میکرد، می آمد و میرفت. الان ولی دیگر هنوز...ادامه مطلب
ما را در سایت هنوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derakhtebanafsh بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 30 بهمن 1397 ساعت: 22:36